در داستانی داریم که شهید مطهری پنجره اتاقش را باز می گذاشت و می رفت از اتاق بیرون و از بیرون درب  را قفل می کرد و از پنجره می آمد داخل.

 هر کسی از بیرون اتاق نگاه می کرد می‌دید که در از بیرون قفل است و فکر می کرد که شهید مطهری رفته بیرون و نیست . شهید مطهری این کار را می کرد تا کسی مزاحمش نشود  و بتواند درس‌هایش را بخواند. اون موقع شهید مطهری داشت مطالعات را می کرد که اصلاً جزو  دروس رسمی حوزه علمیه نبود یعنی در مطالعات و کار کردن دارای خود جوشی بود. 

برای مثال دیگر شهید بهشتی زمانی که انگلیسی و آلمانی را یاد می گرفت زمانی بود که در حوزه از این خبرها نبود و خودش خودجوش شروع به مطالعات کرده بود. 

به نظر بنده رمز موفقیت این دو شهید بزرگوار و دیگر افراد مثل ایشان این بود که خودشان یک حرکت خودجوش را شروع کردند لذا شبانه روزی پای آن هدف ایستادند و با تجربه های شخصی که به دست آورده بودند در پیچ و خم هایی که پیش می آمد ایده پردازی می کردند.

عامل دیگر در مورد شهید مطهری و شهید بهشتی این بود که این دو بزرگوار مطالعاتی و کارهایی را انجام میدادند که نیاز روز جامعه آن موقع بود. شهید مطهری و شهید بهشتی اقدام به برگزاری سخنرانی هایی می کردند که بتوانند سئوالات روز جوانان آن موقع را پاسخ بدهند.