کتاب عدل الهی صفحه 13-16 

شهید مطهری : 

عصر ما از نظر دینی و مذهبی - خصوصا برای طبقه جوان - عصر اضطراب و دودلی و بحران است . مقتضیات عصر و زمان ، یک سلسله تردیدها و سؤالها بوجود آورده و سؤالات کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است
آیا باید از این شک و تردیدها و پرس وجودها - که گاهی به حد افراط می‏رسد متأسف و ناراحت بود ؟ 
به عقیده من هیچگونه ناراحتی ندارد . شک ، مقدمه یقین ، پرسش ، مقدمه‏ وصول ، و اضطراب ، مقدمه آرامش است . شک ، معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبی است . اسلام که اینهمه دعوت به تفکر و ایقان می‏کند ، بطور ضمنی می‏فهماند که حالت اولیه بشر ، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سر منزل ایقان و اطمینان‏ برسد
یکی از حکما می‏گوید “: فائده گفتار ما را همین بس که تو را به شک و تردید می‏اندازد تا در 
جستجوی تحقیق و ایقان برآئی " . شک ، نا آرامی است ، اما هر آرامشی بر این نا آرامی ترجیح ندارد
حیوان شک نمی‏کند ، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است ؟ ! آن‏ نوع آرامش ، آرامش پائین شک است ، بر خلاف آرامش اهل ایقان که بالای شک استبگذریم از افراد معدود مؤید من عند الله ، دیگر اهل ایقان ، از منزل‏ شک و تردید گذاشته اند تا به مقصد ایمان و ایقان رسیده‏اند . پس صرف‏ اینکه عصر ما عصر شک است نباید دلیل بر انحطاط و انحراف زمانی ما تلقی‏ شود . مسلما این نوع از شک ، از آرامشهای ساده لوحانه‏ای که بسیار دیده‏ می‏شود پائین تر نیستآنچه می‏تواند مایه تأسف باشد این است که شک یک فرد ، او را به سوی‏ 
تحقیق نراند ، و یا شکوک اجتماعی ، افرادی را بر نیانگیزد که پاسخگوی‏ نیازهای اجتماع در این زمینه بوده باشند
این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته ، مقاله یا کتاب نوشته‏ام ، تنها چیزی که در همه نوشته‏هایم آن را هدف قرار داده‏ام‏ حل مشکلات و پاسخگوئی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است
نوشته‏های این بنده ، برخی فلسفی ، برخی اجتماعی ، برخی اخلاقی ، برخی‏ فقهی و برخی تاریخی است . با اینکه موضوعات این نوشته‏ها کاملا با یکدیگر مغایر است ، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس
دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است . حقایق این دین تدریجا در نظر مردم ، واژگونه شده است ، و علت اساسی گریز گروهی از مردم ، تعلیمات‏ غلطی است که به این نام داده می‏شود . این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می‏بیند . هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیش از یک طرف ، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف‏ دیگر ، سبب شده که اندیشه‏ های اسلامی در زمینه‏های مختلف ، از اصول گرفته‏ تا فروع ، مورد هجوم و حمله قرار گیرد . بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نمایدهمچنانکه در برخی از نوشته ‏های خود یادآور شده‏ ام ، انتشارات مذهبی ما از نظر نظم ، وضع نامطلوبی دارد . بگذریم از آثار و نوشته‏ هائی که اساسا مضر و مایه بی آبروئی است ، آثار و نوشته‏ های مفید و سودمند ما نیز با برآورد قبلی نیست ، یعنی بر اساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها صورت نگرفته است ، هر کسی به سلیقه خود آنچه را مفید می‏داند می‏نویسد و منتشر می‏کند ، بسی مسائل ضروری و لازم که یک کتاب هم در باره آنها نوشته‏ نشده است و بسی موضوعات که بیش از حد لازم کتابهائی در باره آنها نوشته شده است و هی پشت سر هم نوشته می‏شوداز این نظر ، مانند کشوری هستیم که اقتصادش پایه اجتماعی ندارد ، هر کسی به سلیقه خود هر چه می‏خواهد تولید می‏کند و یا از خارج وارد می ‏نماید ، بدون آنکه یک نیروی حسابگر ، آنها را رهبری کند و میزان تولید کالا یا وارد کردن کالا را بر طبق احتیاجات ضروری کشور ، تحت کنترل در آورد . به‏ عبارت دیگر همه چیز به دست " تصادف " سپرده شده است . بدیهی است‏ که در چنین وضعی برخی کالاها بیش از حد لزوم و تقاضا عرضه می‏شود و بی‏ مصرف می ‏ماند و برخی کالاها به هیچ وجه در بازار یافت نمی‏شوداینکه راه علاج چیست ؟ ساده است . هسته اولی این کار اصلاحی را همکاری‏ 
و همفکری گروهی از اهل تألیف و تصنیف و مطالعه می‏تواند بوجود آوردولی متأسفانه غالبا ما آنچنان شیفته و عاشق سلیقه خود هستیم که هر کدام‏ فکر می‏کنیم تنها راه صحیح همان است که خود ما یافته‏ ایم . من گاهی به‏ برخی از اهل تألیف ، این پیشنهاد را عرضه کرده‏ام ، اما آنها به جای‏ استقبال ، رنجیده و این را نوعی تخطئه سلیقه خود تلقی کرده‏اند
این بنده هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده و درباره‏ آنها قلمفرسائی کرده است لازم ترین موضوعات بوده است ، تنها چیزی که‏ ادعا دارد این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل ، تجاوز نکرده که‏ تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی " عقده گشائی " کند و حتی‏ الامکان حقایق اسلامی را آنچنانکه هست ارائه دهد ، فرضا نمی‏تواند جلوی‏ انحرافات عملی را بگیرد ، باری حتی الامکان با انحرافات فکری مبارزه‏ نماید و مخصوصا مسائلی را که دستاویز مخالفان اسلام است روشن کند ، و در این جهت " الاهم فالاهم " را لا اقل به تشخیص خود - رعایت کرده استدر سه چهار سال اخیر ، قسمت زیادی از وقت خود را صرف مسائل اسلامی‏ مربوط به زن و حقوق زن کردم ، بسیاری از آنها به صورت سلسله مقالات در برخی جرائد و مجلات و یا به صورت کتاب منتشر شداز اینرو وقت خودم را صرف این کار کردم که احساس کردم جریان ، تنها این نیست که عملا انحرافاتی در این زمینه پدید آمده است ، جریان این‏ است که گروهی در سخنرانیها ، در سر کلاس مدارس ، و در کتابها و مقالات‏ خود ، نظر اسلام را درباره حقوق و حدود وظایف زن به صورت غلطی طرح‏ می‏کنند و به مصداق " خود می‏کشی و خود تعزیه می‏خوانی " همانها را وسیله‏ تبلیغ علیه اسلام قرار می‏دهند و متأسفانه توده 

اجتماع مسلمان ما با منطق اسلام در این موضوعات - مانند بسیاری از 
موضوعات دیگر به هیچ وجه آشنا نیست . لهذا با کمال تأسف افراد زیادی را 
اعم از زن و مرد نسبت به اسلام ، بدبین ساخته‏ اند . این بود که لازم دانستم‏ 
منطق اسلام را در این زمینه روشن کنم تا بدانند نه تنها نتوان ایرادی بر 
منطق اسلام گرفت ، بلکه منطق مستدل و پولادین اسلام در باره زن و حقوق زن و 
حدود و وظائف زن بهترین دلیل بر اصالت و حقانیت و جنبه فوق بشری آن‏ 
است